یه روزه برفی
برف زیبا و غافلگیر کننده ی 17اسفند ماه!!! و رد پای بهار.... زمستان از پنجره ی اتاق پسر پاییزی من صبح همون روز زیبای برفی دوستای مهربون مامان اومدن دنبالمون و رفتیم خونه ی خاله مهروز که تازه عروس شده ، تو راه هم همچنان نم نمک برف میبارید و شهر حسابی سفید پوش شده بود... امسال فقط دو روز برف داشتیم! اون روز شما خیلی سرحال نبودی پسرکم من هم روبه راه نبودم... دندونم رو که جراحی کرده بودم، انگشت پای چپم زخم بود شدید، زانوی پای راستم درد میکرد و هنوز هم خوب نشده.... خلاصه مامانی یه مجروح جنگی بود. ولی با همه ی این اوصاف با دیدن دوستای خوبم دو تایی کلی انرژی ...